رهبر انقلاب: مفاخر تاریخی ما مثل جومونگ خیالی نیستند امّا مثل جومونگ جنگ و مبارزه کردند
رهبر انقلاب گفتند: در مورد ساخت فیلم هم، دوستان دفتر ما اینجا حضور دارند، بگویند به مسئولین صداوسیما؛ هم در مورد جناب حمزه، هم در مورد جناب جعفر. اینها دنبال موضوع میگردند؛ به قول خودشان دنبال سوژه میگردند، کدام موضوع بهتر از اینها ؟ اینها مفاخر تاریخیاند، واقعیّت هم دارند، وجود هم دارند، مثل جومونگ خیالی هم نیستند امّا مثل جومونگ جنگ کردند، مبارزه کردند ــ مبارزهی سیاسی کردند، مبارزهی نظامی کردند ــ حضور داشتند، بعد هم شهید شدند.
به گزارش اقتصاد ایران ؛ متن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران برگزاری همایش بینالمللی جناب «جعفر بن ابیطالب»، که در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۳ برگزار شده بود، صبح امروز در محل برگزاری این همایش در قم منتشر شد.
متن این بیانات به شرح زیر است:
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابیالقاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّه الله فی الارضین.
جدّاً از همهی آقایان خیلی متشکّریم، بخصوص مؤسّسین این کار که احیا میکنید تاریخ را؛ یعنی شخصیّت بزرگی مثل جناب جعفربنابیطالب یا مثلاً جناب حمزه وقتی حالاتشان گفته میشود، فقط مسئلهی بیان حال یک شخص نیست؛ در واقع، تاریخ بیان میشود و باید هم به این جهت توجّه داشت که درسهای تاریخیِ این شرححال چیست. کار بسیار خوبی است، کار لازمی است، کار مهمّی است، کار مفیدی است و انشاءالله موفّق باشید و ادامه بدهید.
من یک کلمه در مورد آن فهرست دهنفرهای که بیان کردید عرض بکنم. جای زیدبنحارثه اینجا خالی است. زیدبنحارثه در همین قضیّهی جنگ موته هم فرماندهِ جعفر بوده؛ یعنی پیغمبر اکرم زیدبنحارثه را گذاشتند به عنوان فرمانده تا اگر او شهید شد، جعفر [فرمانده شود]. و بعد هم در شرححال این بزرگواران دارد که وقتی پیغمبر اکرم در عالم ملکوت دید که جنازهها را دارند تشییع میکنند، دید جنازهی جعفر جلوتر از جنازهی زیدبنحارثه است؛ از جبرئیل پرسید که من این را رئیس قرار دادم، چرا این کار را کردید، او [هم] یک جوابی داد؛ پس پیدا است که پیغمبر برای جناب زیدبنحارثه اهمّیّت قائل بوده. و بعد هم مسئلهی قرآن و [نزول آیهی] «فَلَمّا قَضیٰ زَیدٌ مِنها وَطَرًا زَوَّجناکَها»(۲) است. شخصیّت برجستهای است، شخصیّت بزرگی است. به نظر من، ایشان را هم جزو این فهرست بگذارید و در وقت خودش از ایشان یاد کنید، شرححالش را بنویسید.
در مورد جناب جعفر، خب کارهایی که بیان کردید بسیار مهم است؛ یعنی بیش از آن مقداری است که ما به طور عادّی حدس میزدیم یا حدس میزنیم که کار انجام بگیرد. این موسوعهی دهجلدی یا بقیّهی کارهایی که انجام گرفته کارهای بزرگی است، کارهای مهمّی است و بنده صمیمانه تشکّر میکنم از همهی آقایانی که در تولید این کارهای بزرگ و مهم نقشآفرینی کردند.
یکی از نواقص کار ما تولید کتاب است. حالا شما میفرمایید که کتاب میرود در کتابخانه، [امّا] بنده عرض میکنم کتاب ماندگارترین اثر هنری است؛ یعنی بقیّهی چیزها گذرا است، [امّا] کتاب میماند و صد سال، دویست سال از کتاب میشود استفاده کرد. اگر کتاب را خوب تدوین کنیم، خیلی مهم است. کتاب است که فرهنگ را منتقل میکند از یک نسل به نسل دیگر و به نظر من، روی کتاب خیلی باید تکیه کرد؛ منتها کتابِ خوب باید نوشت، کتابِ باکیفیّت باید نوشت تا بماند و مورد استفاده قرار بگیرد و کهنه و منسوخ نشود. و فیلم هم لازم است؛ بخصوص در این ماجرای جناب جعفر ــ ماجرای جناب حمزه هم همینجور بود ــ خود این حرکتِ اینها به طرف حبشه و مانند اینها، به تعبیر فرنگیمآبها یک جنبهی دراماتیکِ قشنگی هم دارد.
چند نکته اینجا وجود دارد که من عرض میکنم. یک نکته این است که جناب جعفر، سال هفتم [هجرت] برگشته به مدینه؛ چرا؟ این هفت سال، ایشان چرا در حبشه معطّل مانده؟ در حالی که قبلاً یک وقت شایع شد که مکّهایها اسلام آوردند، تعدادی از این مهاجرینِ به حبشه برگشتند؛ منتها به مکّه که نزدیک شدند، فهمیدند دروغ است، دوباره آمدند حبشه؛ یعنی رفتوآمد برایشان کار مشکلی نبود؛ و کمااینکه وقتی بنا شد بیایند مدینه بعد از هجرت، نجاشی برای اینها کشتی گرفت و عرضِ دریای سرخ از حبشه به [سمت] مدینه را طی کردند ــ حالا مدینه که ساحل نیست؛ [آمدند] تا دم ساحل و از آنجا هم آمدند مدینه ــ یعنی کار آسانی بود آمدن از حبشه به مدینه. ایشان چرا هفت سال معطّل شده؟ دلیلش چیست؟ با توجّه به شخصیّت جناب جعفر، باید یک دلیل قابل قبول و منطقی برایش پیدا کرد. البتّه مطالعات من در این مسئلهی جناب جعفر خیلی وسیع هم نیست، به قدر آقایان نیست؛ لکن همان مقداری که نگاه کردم، دلیلی برای این معنا من نیافتم. به نظرم میرسد فقط برای «تبلیغ» بوده؛ یعنی این بزرگوار حبشه را دروازهی آفریقا برای اسلام قرار دادند که همینجور هم هست؛ اوّلین جایی در آفریقا که اسلام را قبول کرده حبشه است. ایشان ماند برای اینکه اسلام را آنجا پایدار کند، در حالی که میدانست ــ قاعدتاً میدانسته، یقیناً میدانسته ــ که پیغمبر آمده مدینه، مردم استقبال کردهاند، پیغمبر حکومت تشکیل داده و مشغول جنگهایی شده؛ جنگ بدر، جنگ اُحد، جنگهای متعدّد. هفت سال از این ماجراهای مهمّ سیاسی و اجتماعی عظیم و نامهنگاریهای پیغمبر و حرکت گروههای مختلف به اطراف گذشته و قاعدتاً نمیشود بگوییم از اینها بیاطّلاعِ محض بودند؛ حالا ولو تفصیلاً نه، لکن اجمالاً اطّلاع داشتند؛ در عین حال، ایشان نیامده و مانده برای تبلیغ. این اهمّیّتِ تبلیغ را نشان میدهد؛ این به نظر من یک نکتهی مهمّی است. حالا اگر آقایانی که در این قضیّه فعّالند، بیشتر هم تحقیق بکنند ببینند ایشان چه اشتغالی و چه کار لازمی در آنجا داشته که مانده این مدّت را، البتّه بهتر خواهد بود.