سید بارت خالق اصلی پینک فلوید
بارت بخشی از جلسه را صرف مسواک زدن دندانش کرد. واترز از او پرسید چه نظری درباره آهنگ دارد، به کلام بارت "کمی قدیمی به نظر میآید
مجید سلطانی/اقتصاد ایران
راجر کیت بارت در ۶ ژانویه ۱۹۴۶ در کمبریج به دنیا آمد و خانوادهای از طبقه متوسط که در خیابان ۶۰ گلیسون زندگی میکردند به دنیا آمد. او چهارمین فرزند از پنج فرزند خانواده بود. پدرش، آرتور مکس بارت، یک آسیبشناس برجسته بود و گفته میشود که از طریق مادربزرگ مادری مکس، الن گرت، با الیزابت گرت اندرسون نسبتی داشته است. در سال ۱۹۵۱، خانوادهاش به ۱۸۳ هیلز رود، کمبریج نقل مکان کردند.
بارت گهگاهی پیانو مینواخت اما معمولاً نوشتن و نقاشی کردن را ترجیح میداد. او در سن ۱۰ سالگی یک یوکلله، در ۱۱ سالگی یک بانجو و در ۱۴ سالگی یک گیتار آکوستیک هوفنر خرید. یک سال پس از خرید اولین گیتار آکوستیک خود، اولین گیتار الکتریک خود را خرید و آمپلیفایر خود را ساخت. او در گروه پیشاهنگان ۷ کمبریج عضویت داشت و به عنوان رهبر گروه خدمت کرد.
بارت طبق گزارشها از سن ۱۴ سالگی از لقب سید استفاده میکرد که از نام یک نوازنده جاز قدیمی کمبریج، سید “بیت” بارت گرفته شده بود؛ بارت املا را تغییر داد تا خود را متمایز کند. بنا به روایتی دیگر، هنگامی که بارت ۱۳ ساله بود، همکلاسیهایش او را سید نامیدند زیرا او در یک روز میدان در محل پیشاهنگی ابینگتون یک کلاه لبهدار به جای بره پیشاهنگی خود به سر داشت، زیرا “سید” نامی بود که برای طبقه کارگر استفاده میشد. او برای چند سال از هر دو نام به صورت متناوب استفاده میکرد. خواهرش، رزماری، گفت: “او هرگز در خانه سید نبود. او هرگز اجازه نمیداد.”
در یک مقطع در مدرسه ابتدایی مورلی مموریال، بارت توسط مادر آینده نوازنده باس پینک فلوید، راجر واترز، آموزش دید. بعدها، در سال ۱۹۵۷، او به دبیرستان کمبریجشایر برای پسران رفت و با واترز هممدرسهای شد. پدرش در ۱۱ دسامبر ۱۹۶۱ به دلیل سرطان درگذشت، کمتر از یک ماه قبل از تولد ۱۶ سالگی بارت. در این تاریخ، بارت صفحه دفتر خاطرات خود را خالی گذاشت. تا آن زمان، خواهر و برادرهایش خانه را ترک کرده بودند و مادرش اتاقهایی را به مستاجران اجاره میداد.
مادر بارت برای کمک به بهبودی پسرش از غم، گروهی که او در آن مینواخت، جف موت و موتوز، که بارت تشکیل داده بود، را تشویق کرد تا در اتاق نشیمن خانهشان اجرا کنند. واترز و بارت دوستان دوران کودکی بودند و واترز اغلب به چنین اجراهایی میآمد. در یک مقطع، واترز یک کنسرت خیریه CND را در خانه ملاقات دوستان در ۱۱ مارس ۱۹۶۲ ترتیب داد، اما کمی بعد جف موت به گروه بوستون کرابس پیوست و موتوز منحل شد.
در سپتامبر ۱۹۶۲، بارت به دپارتمان هنر کالج هنر و فناوری کمبریجشایر وارد شد و در آنجا با دیوید گیلمور آشنا شد. در اواخر ۱۹۶۲ و اوایل ۱۹۶۳، بیتلز تأثیر زیادی بر بارت گذاشت و او شروع به نواختن آهنگهای بیتلز در مهمانیها و پیکنیکها کرد. در سال ۱۹۶۳، بارت طرفدار رولینگ استونز شد و با دوستدختر آن زمانش، لیبی گاسدن، اجرای آنها را در یک سالن روستایی در کمبریجشایر دید. او جیمی رید را به عنوان تأثیرگذار خود ذکر کرد؛ با این حال، او اشاره کرد که بو دیدلی بزرگترین تأثیرگذار او بوده است.
در این مقطع، بارت شروع به نوشتن ترانهها کرد؛ یکی از دوستانش به یاد میآورد که آهنگ “Effervescing Elephant” (که بعدها در آلبوم انفرادی او، “Barrett” ضبط شد) را شنیده بود. همچنین در این زمان، بارت و گیلمور گهگاهی اجراهای آکوستیک انجام میدادند. بارت در نامههایی به دوستدخترها و اقوامش به گیلمور به عنوان “فرد” اشاره میکرد. بارت در میانه سال ۱۹۶۳ با گروه “Those Without” باس گیتار مینواخت و در تابستان بعدی با گروه “Hollerin’ Blues” باس و گیتار مینواخت. در سال ۱۹۶۴، بارت و گاسدن اجرای باب دیلن را دیدند. پس از این اجرا، بارت ترانه “Bob Dylan Blues” را نوشت. بارت که اکنون به آینده خود فکر میکرد، تصمیم گرفت برای کالج هنر کمبرویل در لندن درخواست دهد. او در تابستان ۱۹۶۴ به کالج وارد شد تا نقاشی بخواند.
از سال ۱۹۶۴، گروهی که بعدها به پینک فلوید تبدیل شد، با تغییرات مختلف در ترکیب اعضا و نام، از جمله Abdabs، Screaming Abdabs، Sigma 6 و Meggadeaths، تکامل یافت. در سال ۱۹۶۵، بارت به آنها به عنوان “Tea Set” (گاهی به عنوان T-Set نوشته میشد) پیوست. هنگامی که متوجه شدند که با گروه دیگری به همین نام کنسرت برگزار میکنند، بارت نام “Pink Floyd Sound” (که بعدها به “Pink Floyd Blues Band” و سپس “Pink Floyd” تغییر کرد) را پیشنهاد داد. در طول سال ۱۹۶۵، آنها برای اولین بار وارد استودیو شدند، زمانی که یکی از دوستان ریچارد رایت به گروه وقت رایگان برای ضبط داد.
در تابستان همان سال، بارت اولین سفر LSD خود را در باغ دوستش دیو گیل، همراه با ایان مور و استورم تورجرسن تجربه کرد. در یکی از این سفرها، بارت و یکی از دوستان دیگرش، پل چریر، برهنه در وان حمام بودند و تکرار میکردند: “هیچ قانونی وجود ندارد، هیچ قانونی وجود ندارد”. در آن تابستان، به دلیل استفاده مداوم از مواد مخدر، گروه به یک فرقه سیک به نام سانت مات علاقهمند شد. استورم تورجرسن (که در آن زمان در خیابان ارلهام زندگی میکرد) و بارت به یک هتل در لندن رفتند تا با مرشد فرقه ملاقات کنند؛ تورجرسن موفق شد به فرقه بپیوندد؛ اما بارت به دلیل جوانی برای پیوستن به فرقه پذیرفته نشد. تورجرسن این رویداد را به عنوان یک واقعه بسیار مهم در زندگی بارت میدانست، زیرا او به شدت از این رد شدن ناراحت بود. در حالی که در نزدیکی دوستانش زندگی میکرد، بارت تصمیم گرفت ترانههای بیشتری بنویسد (ترانه “Bike” در همین زمان نوشته شد).
در حالی که پینک فلوید ابتدا با اجرای نسخههای کاور آهنگهای R&B آمریکایی شروع به کار کرد، تا سال ۱۹۶۶ آنها سبک خود را در زمینه راک اند رول بداهه پیدا کرده بودند، که به همان اندازه از جاز بداهه نیز الهام گرفته بود. پس از خروج باب کلوز از گروه، جهت گروه تغییر کرد. با این حال، این تغییر به صورت آنی نبود، با بداههنوازی بیشتر روی گیتارها و کیبوردها. درامر نیک میسون بیان کرد: “همیشه برای من این احساس وجود داشت که بیشتر ایدهها در آن زمان از سید نشات میگرفت.”
در این زمان، خواندن بارت شامل داستانهای پریان گریم، “هابیت” و “ارباب حلقهها” اثر تالکین و “آی چینگ” بود. در طول این دوره، بارت بیشتر ترانههای اولین آلبوم پینک فلوید و همچنین ترانههایی که بعدها در آلبومهای انفرادیاش ظاهر شدند را نوشت. در سال ۱۹۶۶، یک محل جدید کنسرت راک به نام کلوب UFO در لندن افتتاح شد و به سرعت به پناهگاهی برای موسیقی روانگردان بریتانیا تبدیل شد. پینک فلوید، گروه موسیقی خانگی، محبوبترین جاذبه آن بود و پس از اجراهای خود در رقابتکننده Roundhouse، به محبوبترین گروه موسیقی صحنه زیرزمینی روانگردان لندن تبدیل شد.
تا پایان سال ۱۹۶۶، پینک فلوید یک تیم مدیریت قابل اعتماد به نام اندرو کینگ و پیتر جنر به دست آورد. در اواخر اکتبر ۱۹۶۶، پینک فلوید به همراه کینگ و جنر، شرکت Blackhill Enterprises را برای مدیریت امور مالی گروه تأسیس کردند. بلکهیل با مستاجران جنر در خانه او در ادوک رود پر شده بود، و از جمله آنها، همخانه بارت، پیتر وین ویلسون بود (که مدیر راه بود؛ با این حال، از آنجا که تجربه بیشتری در نورپردازی داشت، همچنین دستیار نورپردازی نیز بود). کینگ و جنر میخواستند برخی از ضبطهای دمو را برای یک قرارداد ضبط احتمالی آماده کنند، بنابراین در پایان اکتبر، آنها یک جلسه در استودیو خصوصی ضبط تامپسون در همیلمپستد رزرو کردند. کینگ درباره دموها گفت: “این اولین باری بود که فهمیدم آنها قصد دارند تمام مواد خود را بنویسند، سید به طور ناگهانی تبدیل به ترانهسرا شد.”
کینگ و جنر با جو بوید، مهاجر آمریکایی و مروج کلوب UFO، که به عنوان یکی از کارآفرینان مهم صحنه موسیقی بریتانیا شناخته میشد، دوست شدند. مامور رزرو تازه استخدام شده، برایان موریسون، و بوید پیشنهاد دادند که ضبطهای با کیفیتتری ارسال کنند. از طریق آژانس موریسون، گروه برای اولین بار خارج از لندن کنسرتی برگزار کرد. در نوامبر، گروه اولین کنسرت با نام عجیب و غریب خود را اجرا کرد: “Philadelic Music for Simian Hominids”، یک رویداد چندرسانهای که توسط مالک سابق آنها، مایک لئونارد، در کالج هنر هورنسی ترتیب داده شد. آنها برای دو هفته آینده در Free School اجرا کردند و سپس در رویداد “Psychodelphia Versus Ian Smith”، که توسط Majority Rule for Rhodesia Campaign ترتیب داده شده بود، در The Roundhouse در دسامبر اجرا کردند. این اجرا به دنبال یک کنسرت خیریه برای آکسفام در Albert Hall بود، که همچنین بزرگترین مکانی بود که گروه تا آن زمان در آن اجرا کرده بود.
نابودی ستاره
در فوریه ۱۹۷۲، پس از چندین حضور مهم در کمبریج با عضو سابق گروه پینک فریز، توینک به عنوان درامز و جک مانک به عنوان باسیست با نام گروه “بند بوگی لحظه آخر” (که در همراهی خواننده بلوز مهم ادی “گیتار” برنز بود و با حضور گیتاریست گروه هنرمند های کمین)، سه نفر گروه کوتاه مدتی به نام “ستارهها” تشکیل دادند. این گروه در ابتدا در کافه برنجیلیون و میدان بازار شهر خوشپذیری میشدند، اما یکی از کنسرتهایشان در تبادل دانههای کمبریج با MC5 ناکامآمیز ثابت شد. چند روز پس از این نمایش آخر، توینک به یاد داشت که بارت به او پیاده روی کرد و نقد تندی از کنسرتی که اجرا کرده بود را به او نشان داد و به طور ناگهانی از گروه جدا شد، هر چند که حداقل یک کنسرت دیگر را در همان مکان به عنوان پشتیبان نکتار اجرا کرد.
در تاریخ ۹ مه ۱۹۷۲، بارت از قرارداد EMI خود آزاد شد و سندی را امضا کرد که اتصالش به گروه پینک فلوید را پایان میدهد و هیچگونه منافع مالی در ضبطهای آینده ندارد. او در اکتبر ۱۹۷۳ به یک اجرای جاز و شعر غیررسمی پیت براون و بیسیست سابق کرم جک بروس حضور داشت. براون دیر به جشن رسید و دید که بروس قبلاً روی صحنه است، همراه با “یک گیتاریست که به طور مبهم شناخته میشود”، که موسیقی قطعه “دودلین” اثر هوراس سیلور را اجرا میکرد. در ادامه اجرا، براون یک شعر را خواند که به افتخار سید اختصاص داد، زیرا “او در کمبریج است و یکی از بهترین نویسندگان آهنگ در کشور است” که به غیر از انتظار خود، گیتاریست از ابتدای نمایش بلند شد و گفت: “نه، من نیستم”.
تا پایان سال ۱۹۷۳، بارت به لندن بازگشت و در انواع هتلها اقامت کرد و در دسامبر همان سال در “چلسی کلویسترز” استقرار گرفت. او کم تماس با دیگران داشت، به جز بازدیدهای منظم از دفاتر مدیریت خود برای دریافت حقوق نشریات خود و بازدیدهای گاه به گاه از خواهرش رزماری.
در اوت ۱۹۷۴، جنر با اقناع کرد بارت به استودیوهای آبی رود برگردد و امیدوار بود که یک آلبوم دیگر ضبط کند. به گفته جان لکی، که این جلسات را انجام داد، حتی در این نقطه هم، سید هنوز “مانند زمانی که جوان بود … موهای بلند” به نظر میرسید. این جلسات سه روز طول کشید و شامل مسارهای ریتم بلوز با گیتارهای برش و گسسته بود. بارت یازده مسار را ضبط کرد، تنها یکی از آنها با نام “اگر بروی، کند نباش” بود. باز هم بارت از صنعت موسیقی فاصله گرفت، اما این بار برای همیشه. او حقوق آلبومهای تکی خود را به لیبل صوتی بازخرید و به یک هتل لندن نقل مکان کرد. در این دوره، تلاشهای متعددی برای استخدام او به عنوان تهیهکننده ضبط صوتی (شامل یک توسط جیمی رید به نمایندگی از گروه موسیقی سکس پیستولز و یک دیگر توسط گروه دمد که میخواستند تا دومین آلبوم خود را تولید کنند) بینتیجه ماند.
ای کاش اینجا بودی
در سال ۱۹۷۵، بارت به اعضای گروه پینک فلوید در جلسات ضبط آلبوم نهم آنها به نام “ویش یو ور هیر” سرزد. او به صورت بدون اعلام قبلی به جلسه در استودیوی آبی رود آمد و گروه را در حال کار بر روی میکس نهایی قطعه “شاین آن یو کریزی دایموند” که درباره اوست، تماشا کرد. در آن زمان، بارت ۲۹ ساله بود، اضافه وزن داشت و تمام موهای سر و ابروهای خود را اصلاح کرده بود، بنابراین همکاران سابقش او را ابتدا نشناختند. بارت بخشی از جلسه را صرف مسواک زدن دندانش کرد. واترز از او پرسید چه نظری درباره آهنگ دارد، به کلام بارت “کمی قدیمی به نظر میآید” جواب داد. گفته میشود که او به طور مختصر در مهمانی ازدواج گیلمور با جینجر که فوراً پس از جلسات ضبط برگزار شد، حضور داشته است، اما گیلمور از این موضوع خاطرهای نداشته است.
Wish You Were Here
کاش اینجا بودی
So, so you think you can tell, Heaven from Hell
خب پس ، فکر میکنی میتونی ، فرق بین بهشت و جهنم رو از هم تشخیص بدى؟
.blue skies from pain
تفاوت آسمان هاى آبی رو با درد.
?Can you tell a green field from a cold steel rail
میتونی فرق بین کشتزارهاى سبز رو با خطوط سرد راه آهن درک کنی؟
?A smile from a veil
فرق بین لبخند رو با یک نقاب
?Do you think you can tell
واقعا فکر میکنی میتونی تشخیص بدى؟
?Did they get you to trade your heroes for ghosts
تونستن تو رو هم وادار کنن ، که قهرمانانت رو با ارواح معامله کنی؟
?Hot ashes for trees
خاکسترهاى داغ رو به جاى درختان..؟
?Hot air for a cool breeze
هواى گرم رو به جاى نسیم خنک..؟
?Cold comfort for change
آسایش یکنواخت رو با تغییر؟
?Did you exchange a walk on part in the war for a lead role in a cage
نقش سیاهی لشگر درجنگ را با نقش فرمانده ای در اسارت دشمن معاوضه کردی؟
.How I wish, how I wish you were here
خدا میدونه چقدر ، چقدر دلم میخواست اینجا بودى.
We’re just two lost souls, swimming in a fish bowl, year after year
ما فقط دو روح سرگردانیم که سالهاى سال در تنگ ماهی شنا میکنیم
.Running over the same old ground
بر همان زمین هاى قدیمی و آشنا راه میریم.
?What have we found
چه یافته ایم؟
.The same old fears
همان ترس هاى قدیمی را.
Wish you were here
کاش اینجا بودی…
چند سال بعد، واترز بارت را در فروشگاه بزرگ هارودز دید؛ بارت با دویدن دستههای خرید خود را رها کرد که واترز میگوید پر از آبنبات بودند.
خاموشی ستاره
بارت در خانهاش در کمبریج در تاریخ ۷ ژوئیه ۲۰۰۶ به علت سرطان پانکراس درگذشت. او در سن ۶۰ سالگی درگذشته بود. خبر درگذشت او هفتهای بعد، در تاریخ ۱۲ ژوئیه، گزارش شد. مراسم سوزاندن جسدش در تاریخ ۱۸ ژوئیه ۲۰۰۶ در کرماتوریوم کمبریج برگزار شد و هیچ یک از اعضای گروه پینک فلوید در آن حضور نداشتند. رایت در یک بیانیه اظهار داشت: “گروه ناراحت و متاثر از درگذشت سید بارت هستند. سید نورگر راهنمای ترکیب اولیه گروه بود و یک ارثیه را به جا میگذارد که همچنان الهام بخش است.” گیلمور نیز اظهار کرد: “زمانی برای پخش بعضی از آهنگهای سید و به یاد آوردن او به عنوان نابغه دیوانهواری که با آهنگهای خود ما را خنداند. حرفهاش کوتاه و دردناک بود.
مجله NME یک شماره یادبودی به سید بارت اختصاص داد و در جلد آن عکسی از او را چاپ کرد. در یک مصاحبه با روزنامه Sunday Times، خواهر بارت، رزماری برین، گفت که او یک کتاب درباره تاریخ هنر نوشته بود که منتشر نشده بود. به گزارش روزنامههای محلی، بارت تقریباً ۱.۷ میلیون پوند از حقوق ترکیبهای پینک فلوید و ضبطهای زنده که شامل آثار بارت بود، به چهار خواهر و برادرش گذاشته بود.
یک کنسرت یادبودی به نام “خنده آخرین دیوانه” در مرکز باربیکن در لندن در تاریخ ۱۰ مه ۲۰۰۷ با حضور همنوازان بارت و رابین هیچکاک، کپیتان سنسیبل، دیمون آلبارن، کریسی هایند و کوین آیرز برگزار شد. گیلمور، رایت و میسون آثار بارت “بایک” و “آرنولد لین” را اجرا کردند و واترز نیز نسخه تک نوازی از آهنگ خود “شعلهای متلاطم” را اجرا کرد.
در سال ۲۰۰۶، خانه بارت در میدان سنت مارگرت در کمبریج به فروش گذاشته شد و توجه زیادی را به خود جلب کرد. پس از بیش از ۱۰۰ نمایش، بسیاری به دنبالکنندگان، آن به یک زوج فرانسوی فروخته شد که چیزی از بارت نمیدانستند. در تاریخ ۲۸ نوامبر ۲۰۰۶، مالکیتهای دیگر بارت در حراجی در خانه حراجی چفینز در کمبریج به مبلغ ۱۲۰٬۰۰۰ پوند برای خیریه فروخته شدند. اقلامی شامل نقاشیها، دفاتر خاطرات و اشیاء روزمرهای بودند که بارت آنها را تزئین کرده بود. جلد کاغذی کوچک و نرم بارت از کمبریج ۲۰۰۵ دارای امضای دستنوشته “RB ’06” درون جلد جلویی آن بود.